نتایج جستجو برای عبارت :

به زمان خیلی بیشتری نیاز دارم

زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زمان زم
به چه می‌اندیشی!
نگرانی بیجاست...
عشق اینجا
و‎ ‎خدا هم اینجاست،
لحظه‌ها را دریاب
زندگی در فردا
نه، همین امروز است!
 
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه و زیبا
 
یك زن
برای زیبا ماندن
به دوستت دارم های
مردی نیاز دارد
كه هرروز آرام
در گوشش زمزمه كند
 
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه کوتاه
 
وقتی انسان‌ها همدیگر را دوست داشته باشند، همدیگر را می‌بخشند. اما وقتی دائما مجبور به این کار شوند، از دوست داشتن دست برمی‌دارند...!
 
++++++++++++++++++++
دوست دارم رهبرم رادلبر پیغمبر است/دوست دارم رهبرم را وارث برحیدراست/ازتباراهل بیت و آیت خوب خداست/دوست دارم رهبرم راجلوه ای ازکوثراست/اوپیام کربلا را میدهدبرمسلمین/دوست دارم رهبرم راآسمان رااختراست/میرود راه امام وهرشهیدی باهدف/دوست دارم رهبرم راشیعیان راسروراست/دشمنان دین ماراباز رسوامیکند/دوست دارم رهبرم رادشمن اوابتر است/اسوه والگوی خوبی گشته آقا درجهان/دوست دارم رهبرم رابهر عالم گوهراست/شیعه باشدجانفدای حضرت سیدعلی/دوست دارم ره
این روزها حالی دارم که نمی دانم به مناسبت افزایش سن است و گذر عمر یا معلمی کردن و کسب تجربه.چقدر نیاموخته دارم و چقدر بیهوده و کم عمق است آنچه که خیال میکردم آموخته ام و در دست دارم.کاش آن زمان که خام بودم و بی تجربه و به دنبال بطالت و لذت، میفهمیدم و میدانستم آنچه امروز میدانم و میفهمم را.آن زمان دلسوز خودم نبودم و امروز هم.آن زمان سر به هوا بودم و امروز هم.درس زندگی باید آموخت. درسی برای تمام عمر و تمام ابعاد زندگی، که غیر ازین بی حاصلی و بی خبر
دوست ندارم دیگه مانتوهای رسمی بپوشم و مقنعه سر کنم 
دوست ندارم 
دوست دارم رنگی باشم دقیقا شبیه اون زنی که توی رویاهای دختربچگیم بود
دوست دارم بخندم و کاری که دوست دارم انجام بدم 
دوست دارم کار های قشنگم دیگرانو خوشحال کنه 
دوست دارم ... دوست دارم 
دوست دارم قلبم زنده باشه ... پیروز باشم 
دوست دارم آسمونو ببینم 
دوست دارم ستاره ها رو بشمرم 
دوست دارم دور از هیاهو بقیه عمرمو زندگی کنم ...

+ البته نه اون رنگی رنگی شکل اینفلوئنسرهای خز و بی معنی ای
تورا دوست دارم شاملو

متن تورا دوست دارم
دانلود اهنگ من از عهد آدم تورا دوست دارم
من از روز ازل تو را دوست دارم

تورا دوست دارم چون نان و نمک

من از عهد آدم تورا دوست دارم علیرضا قربانی

دکلمه تو را دوست میدارم

دوستت دارم
من از عهد آدم تو را دوست دارم
من از عهد آدم، تو را دوست دارم از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی من ای حس مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمی‌تر
گمان مکن دل شبها دو چشم تر دارم/**/شبیه شمعم و در سینه ام شرر دارم
تو می‌روی و مرا هم نمی بری آری/**/پس از تو همدم چاهم خودم خبر دارم
تنت سبک شده اما غم تو سنگین است/**/چگونه اینهمه غم را به شانه بردارم
چطور داغ تو را روی سینه بگذارم/**/مگر به وسعت هفت آسمان جگر دارم
سحر نیامده از خانه ام سفر کردی/**/تو فکر میکنی اینجا دگر سحر دارم
چقدر مثل توام من خودت تماشا کن/**/اگرچه خیبری ام دست بر کمر دارم
نمیدانم از کجا شروع کنم. چندساعت پیش عصبی و ناراحت بودم و الان حس خوبی دارم. زندگی را دوست دارم. خانه ام را دوست دارم و این تنها چیز خوبی است که قرنطینه کردن برایم داشت. خانه ام را با تمام جزییاتش دوست دارم. البته هیچوقت متوجه این زیبایی ها نشده بودم تا اینکه دوستم از همه ی زیبایی های خانه ام استوری گذاشت. دیوارهای خانه ام را دوست دارم. نقاشی های روی دیوار را دوست دارم. اینه ی سورریالم را دوست دارم. بخاری را دوست دارم. قوری و کتری و پوست پرتقال رو
تو را به جای همه کسانی که نشناخته‌ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبرای برفی که آب می‌شود دوست می‌دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته‌ام دوست می‌دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست می‌دارمبرای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریختلبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می‌دارم
تو را به خاطر خاطره‌ها دوست می‌دارمبرای پشت کردن به آرزوهای محالبه خاطر نابودی توهم و خیال دوست می‌دارمتو را برای دوست داشتن دوست می‌دارمتو را به خاطر بوی لا
دوستت دارم...
به سان یک دیوانه، به سان یک سرباز 
به سان یک ستاره سینما 
دوستت دارم، به سان یک گرگ، به سان یک پادشاه 
به سان انسانی که من نیستم 
میدانی من اینگونه دوستت دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخند
سلام
چند روزی که دارم فکر می کنم،چرا نمیشه یه نفر پیدا کرد تا بفهمه چی میگم،سو تفاهم پیش نیاد...خوب تا دو روز دارم زمزمه میکنم به قول یه عالمی ،ماها بی صاحب نیستیم...ما امام زمان عج رو داریم..
یا امام زمان عج من که بی صاحب نیستم لطفا کمک کنید ،درست تصمیم بگیرم.
جهت فرج صلوات بفرستید لطفا
سلام
چند روزی که دارم فکر می کنم،چرا نمیشه یه نفر پیدا کرد تا بفهمه چی میگم،سو تفاهم پیش نیاد...خوب تا دو روز دارم زمزمه میکنم به قول یه عالمی ،ماها بی صاحب نیستیم...ما امام زمان عج رو داریم..
یا امام زمان عج من که بی صاحب نیستم لطفا کمک کنید ،درست تصمیم بگیرم.
جهت فرج صلوات بفرستید لطفا
نوشته شده 1398/09/22ساعت17:51
خوب واقعا خوب میشه ،مدام زمزمه کنم ،با امام زمان عج حرف بزنم....
با خداوند رفیق و مونس بشیم
دستام خواب رفته‌.
ذره‌ای می‌دونم چی درسته؟ نه.
ذره‌ای تلاش می‌کنم در جهت فهمیدن؟ نه.
حال دارم؟ نه.
خوش‌حالم؟ نه.
ناراحتم؟ نه.
مهمه برام چیزی؟ نه.
با خودم روراستم؟ نه.
حوصله‌ی چیزی رو دارم؟ نه.
اصلا ایده‌ای دارم چی کار دارم می‌کنم؟ نه.
اصلا کاری می‌کنم؟ نه.
این جا رو دوست دارم؟ نه.
جای دیگه‌ای رو دوست دارم؟ نه.
todo: add more useless q&a
آه... الکی سخت می‌گیرم. :)
تا ظهر تقریبا میتونم بگم خعلی زیاد استرس نداشتم. ولی الان خعلی زیاد استرس دارم.
حس میکنم کلی چیزو یادم رفته و نیاز دارم همه چیزو دوباره بخونم ولی زمان کافی برای انجام این کارو ندارم. وارد مرحله استرس فلج کننده دارم میشم ک با اینکه میدونم نیاز دارم ک چی کار کنم اما هیچ کاری نمیکنم:))
مثل چند هفته پیش احساس اینکه خعلی چیزا تحت کنترلم هست رو ندارم.
ولی از جهتی خعلی خوشحالم ک این یکسال هم تموم شد. یازدهمی هارو ک تو کتابخونه میبینم ک کتاب های نو شون ر
بچه هاا من دارم میرم یه مدت بمیرم...
مامانم همه چیزو فهمید...
حالمم اصن خوب نیس...
واقن دارم میمیرم...
همتونو خیلی دوس دارم...
منو یادتون نره...
ددی اون فیکرم ترجمش میکنم...
ولی یکم دیر تر...
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
لیندا عاشقتم...
تا ظهر تقریبا میتونم بگم خعلی زیاد استرس نداشتم. ولی الان خعلی زیاد استرس دارم.
حس میکنم کلی چیزو یادم رفته و نیاز دارم همه چیزو دوباره بخونم ولی زمان کافی برای انجام این کارو ندارم. وارد مرحله استرس فلج کننده دارم میشم ک با اینکه میدونم نیاز دارم ک چی کار کنم اما هیچ کاری نمیکنم:))
مثل چند هفته پیش احساس اینکه خعلی چیزا تحت کنترلم هست رو ندارم.
ولی از جهتی خعلی خوشحالم ک این یکسال هم تموم شد. یازدهمی هارو ک تو کتابخونه میبینم ک کتاب های نو شون ر
سلام قلبم، سلام.
 
سلام اسماءم.
 
میخوام برای تو بنویسم
میخوام از روزهایی که میگذره بدونِ تو ولی به امیدِ تو، باهات حرف بزنم.
 
 
دلبر!
نباید بدونی. ولی خب من همچنان دارم با عشق تلاش میکنم.
فهمیدم شاید از ظاهرم راضی نیستی. درستش میکنم و دست پر برمیگردم.
فقط بهم زمان بده.
فقط بهم زمان بده.
فقط بهم زمان بده.
 
امیدوارم بشه همونی که فکر میکنم باید بشه :)
 
اسماء
این روزا فکرم خیلی میپره اینور و اونور. حلالم کن :)
یه روزی با هم به این روزامون میخندیم.
 
و
لازم دارم یه مدت همه‌ی انسان ها رو از خودم دور نگه دارم، یا خودم رو از همه انسانها دور نگه دارم، یا هر چی. یه مدت غایب باشم‌، و زمان این غیبت به حدی طولانی باشه که بعد از ظهور دوباره‌م همه مجاب شن با آدم دیگه‌ای رو به رو هستن. یا انقدر طولانی شه که دیگه همه یادشون بره منِ الانو. یه منِ دیگه. همیشه آرزو داشتم یه روزی برسه که درباره‌م بگن اصن انگار یه آدم دیگه شده. منتظر یه اتفاقم. یه اتفاق بزرگ، یه نقطه‌ی عطف با شکوه، که از این رو به اون روم کنه.
تا چند سال پیش ، وقتی اوضاعم بحرانی می شد یا شرایط سخت می شد یا خیلی دلم می گرفت ، توی رویاهام جاده ها رو طی می کردم و می رسیدم به شهر ...
شهر معشوقم بود. حتی گاهی توی شعرها و نوشته ها مخاطبم می شد.
تصویری که در نهایت درد آرومم می کرد ، دفن شدن توی خاک نرم و مرطوب کنار ریشه های یاس ها بود. مثل آب روی آتیش عمل می کرد
ولی از چند سال پیش که بی وطن شدم ، وقتی گم می شم دیگه خیالم سر به هیچ جا نمی زاره. دیگه هیچ جاده ای رو طی نمی کنه و دیگه دلم برای معشوق سابقم
امروز نهم آذر ماه 
و من بی حال و درگیر با خودم 
دیروزم با فیلم دیدن گذشت بدون لذت بدون هیجان 
جمعه این هفته امتحان دارم 
یک هفته کامل برای درس خوندن از دست دادم 
چند روز وقت دارم برای خوندن نه البته نمره اوردن زمان کمی است 
# احساس افسردگی دارم از چند ماه پیش تا الان 
قصد رفتن پیش یک روانپزشک را کرده ام 
#از این حالت زارم بیرون بیایم 
#خودم را فراموش کرده ام 
#برای چه کسی همه ی زندگیت را به آشوب زدی؟
کجاست؟ حواسش هست؟
 
فراموشی درد عجیبیست. هستی ولی نمی دانی کجایی تو خودت هست ونیستی، بود ونبودی مگر میشه همزمان بود ونبود! لابد میشه دیگه.تو خودت را به هستی سپردی.دنیا مال تو شده و غرق در هستی شده ای به طوری که نمی دانی چکار میکنی ولی من تو را باور دارم وبه اصالت کارهایت ایمان دارم درست است که زمان ومکان رانمی شناسی ولی معنویت وخلوص تو در همین است من از دنیایت میترسم ولی آن را دوست دارم من شجاعت تو را تحسین میکنم که در دنیایی که کسی نیست به تنهایی هستی.
مداح با صدایی که نایی برایش نمانده و از عمق دلش می‌آید می‌خواند.‌..
تو این دنیا
من تو رو دارم...
بهت خیلی
خیلییی بدهکارم...
بذار عالم همه بدونن من... دوست دارم...
کمم اما
عاشقت هستم...بهت خیلیی خیلییی وابستم...
به غیر از تو، من کی رو دارم
دوست دارم...
.
قبلا هم پرسیده بودم آیا ما را هم با همه خطاهایمان به اندازه علی اکبرتان دوست دارید؟
این روز ها طناب قلاده ی زمان است که محکم تر از دیگر اربابان گردنم را می‌کشد و من مثل توله سگی مفلوک زوزه کشان تسلیم میشوم
شاید هم از اول تنگ ترین قلاده بر گردن انسان قلاده ی زمان بوده
دوست دارم بگویم :زمان کسی است که هرچیزی را در دست و هر کسی را در اختیار دارد و بعد هم مثل کازانتزاکیس پیرمرد نیمه دیوانه ی خوش احساس بگویم 《او یا خداست یا شیطان》
واما پینک فلوید چه خوب می‌گوید که ما  همیشه به زمان سجده کرده ایم (در موقعیت های زمانی خاص دعا کرده
و بیا ، و بیا غرق شو در نوشتن 
بگذار آرام و رها بنویسی از هر آن چیز و حسی که تو را از خود گرفت و از هر این چیز ی و حسی  که تو را به تو بخشید .
رها باش رها . به خودت زمان بده 
الان دارم تکلیف درسی مینویسم و فشار زیادی در یک آن حس کردم چون فرصت کمی دارم و جواب طویلی را باید پیدا کنم ، از یک طرف هم احساس گناه میکنم از خودم اگر بخوابم و بی مسیئولیت باشم ، کاش تا صبح بتونم انجامش بدم .
. زیاد میخوابم بد میخوام اعصابم خورده! خوشم نمیاد اینجوری باشم اصلا. اه
 دارم
کتاب خودت باش دختر رو میخوندم. هنوز پنج فصلشو خوندم و احساس میکنم ک
خیلی روم تاثیر گذاشته.حس بهتری دارم نسبت ب خودم و اعتماد بنفسم بالاتر
رفته. انگار خودمو بیشتر دوس دارم.برای خودم احترام بیشتری قائلم. هرچند با
اون مورد خواب م مشکل دارم اون قضیه ش جداس
شنبه میشه 38 روز که تو این 38 روز سه بار همو دیدیم. یبار کوتاه، عجله داشتی. یبار پست، یبارم یکشنبه.
چطور میتونم به این فاصله بعد از اینکه عادت داشتم هفته ای سه بار ببینمت واکنش ندم؟ برای تو شاید اسونه چون دورت پره. من خیلی خالیم. فقط تو بودی که دیگه نیستی...
″این عجیبه که حساب کردم چند روزه همو ندیدیم؟″ نه، ازت نمی‌پرسم. گره جدید نمی‌خوام و می‌ترسم و تقریبا مطمئنم به اندازه‌ی من برات مهم نیست.تو گفتی احتیاج به زمان داری، گفتی طول می‌کشه. من می‌
رویای اول برای تحول زندگی رتبه زیر ده هزار
✌️✌️✌️✌️✌️✌️
قطعا رسیدن به این رویا زندگیم‌رو دگرگون میکنه پس فعلا تمرکزم‌رو میزارم روی این رویا تا حتما محقق بشه.امکاناتم خیلی کمه اما بهش میرسم...وقتی شروع ب رویا پردازی و حرکت ب سمت رویاهات میکنی اولین رویات مهمترین رویاته چون وقتی ب اولین برسی کم کم راه میوفتی و میشی ماشین جذب رویاها...تقریبا ۲۰ روز زمان دارم پس خدا رو شکر زمان دارم...تلاشمو میکنم و گزارش هام رو اخر شب ها میزارم.تا به اولی
بیشتر از هر چیزی نیاز به سکون دارم... اما معنای واژه ها برای من همیشه تا حدودی ساده ی پیچیده اند. نیاز به سکون نیاز روح من و نیاز اصلی ذهن من است. من از گذشته در حال عبورم و غمهای زیادی نیز نسبت به آینده دارم. غم و ترس با هم و این حالت مرا مدام به لرزش وا می دارد و اجازه هدف گیری به من نمی دهد و لذا من نیاز به سکون دارم. نیاز به رهایی ذهن دارم. نیاز به این دارم که به هیچ چیز نیندیشم. و این می تواند در بهبود سلامتی من موثر باشد. 
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم فرهاد

انشا در مورد تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
معنی بیت تو را ای کهن بوم وبر دوست دارم
دانلود کتاب تو را ای کهن بوم وبر دوست دارم

معنی شعر ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
دانلود آهنگ تو را ای کهن بوم وبر دوست دارم
انشا درمورد تورا ای کهن بوم و بر دوست دارم
ترجمه شعر کهن بوم و بر
,    ,    متن آهنگ مسعود بختیاری گل ناز دارم,    دانلود آهنگ گل ناز دارم مسعود بختیاری 320,    اهنگ لری گل ناز دارم مه شو تارم,    مسعود بختیاری gol-e naz,    دانلود آهنگ گل ناز دارم مهرنوش مختاری,    دانلود آهنگ گل ناز دارم مهدی در استیج,    دانلود اهنگ مسعود بختیاری دی بلال,    دانلود آهنگ گل ناز دارم موسی موسوی,    اهنگ معین گل ناز دارم مه شو تارم,   
امروز تونستم ساعت چهار این طورا دوباره بیدار شم. هووورااا. خب فکر میکردم خواب میمونم اما بیدار شدم‌. دارم شهرام ناظری گوش میدم هنوز شروع نکردم البته نوشتم اول کارایی رو که باید انجام بدمو تا شب که بیخودی هدر ندم وقتو. احتمالا یا امروز یا فردا کتابم تموم میشه. خیلی زوده نه؟ چون نشستم پاش یعنی خب این کتابو دوست دارم چون در مورد چیزی هست که بهش علاقه دارم و دغدغه امه. اینقدر گشنمه که الان نمیتونم کار کنم. منتظرم حاضر شه چایی. همین امروز رو شروع کن
به یه دلخوشی از ته دل = اهنگ احتیاج دارم شایع
+این پست رو به این خاطر نوشتم چون به یه اتفاق گنده نیاز دارم تا این زندگی از یک نواختی خارج شه 
از این سکون 
از این همه صبح بیدارشدنا و تا شب تو خونه بودن 
از این همه حس بد
از این همه ...
من دارم به گذشته‌ام برمی‌گردم. کدام گذشته؟ گذشته‌ای که در آن نوجوانی پانزده شانزده ساله با کوچک‌ترین ناملایمت و خشم به گریه‌ی بی‌صدا می‌افتاد و مدام تلاش می‌کرد آن را پنهان کند، که نمی‌شد. حالا چرا دارم این‌ها را اینجا می‌نویسم؟ چون که دارم می‌ترکم از ناملایمت‌ها، از اتفاقات و ترکیب‌شان با ناملایمت‌ها. در من امروز هیچ اتفاقی تماشایی نیست. کاش حتی وقت‌تان را صرف خواندن این چند خط نکنید. اگر هم کردید نادیده بگیرید و بر من ببخشید ای
من دارم به گذشته‌ام برمی‌گردم. کدام گذشته؟ گذشته‌ای که در آن نوجوانی پانزده شانزده ساله با کوچک‌ترین ناملایمت و خشم به گریه‌ی بی‌صدا می‌افتاد و مدام تلاش می‌کرد آن را پنهان کند، که نمی‌شد. حالا چرا دارم این‌ها را اینجا می‌نویسم؟ چون که دارم می‌ترکم از ناملایمت‌ها، از اتفاقات و ترکیب‌شان با ناملایمت‌ها. در من امروز هیچ اتفاقی تماشایی نیست. کاش حتی وقت‌تان را صرف خواندن این چند خط نکنید. اگر هم کردید نادیده بگیرید و بر من ببخشید ای
یه لحظه دقت کردم دیدم نه به گذشته فکر میکنم نه به آیندهمنی که تمام عمرم توی رویاها و اهداف آینده ام بودم و هیچ کاری به گذشته نداشتم
و یک ماهی بود که اسیر گذشته شده بودم
الان؟هیچی و هیچی
با اینکه هدف دارم واسه زندگیم ولی فکرم درگیر هیچی نیست
در طول روز فقط به همون لحظاتی که دارن میگذرن فکر میکنم.اگه خوب بود که فبها
بد بود سعی میکنم درستش کنم.همین
آیا راه درستش همینه؟! باید صبر کنیم زمان بگذره ببینیم چی میشه.
خیلی دارم پست میذارما :D
این روزها عجیب دنبال دوستت دارم های زورکی میگردیم.دوستت دارم هایی که روی پله های برقی مترو و پشت تلفن از مخاطب خاص درخواست میکنیم و تا به زور نگوید من هم دوستت دارم
دکمه پایان مکالمه را نمی زنیم.
دوستت دارم هایی که هر چند دقیقه سراغ خط های کنار پیام میرویم تا ببینیم تیک خورده است و در جوابش هم نوشته من هم دوستت 
دارم؟..
گدایی عشق؟..گدایی دوستت دارم؟.
چه اشکالی دارد یک عاشق به معشوق یا برعکس معشوق به عاشق بگوید دوستت دارم؟
میدانید
این روزها باید
دانلود آهنگ غمگین و احساسی دلا امشب سفر دارم چه سودایی به سر دارم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang dela emshab safar daram chesodaei be sar daram
دانلود آهنگ دلا امشب سفر دارم چه سودایی به سر دارم
دلا؛ امشب سفر دارم…♩♪/
چه سودایی/ به سر دارم…♩♪/
حکایت های پر شرر دارم؛ چه بزمی با تو/ تا سحر دارم!♩♪/
دلا؛ امشب سفر دارم…♩♪/
چه سودایی/ به سر دارم…♩♪/
حکایت های پر شرر دارم؛ چه بزمی با تو/ تا سحر دارم!♩♪/
به پروازِ آسمانِ عشق… چه خوشرن
 دستمال را بر می دارم، گرد و خاک روی میزها و آینه ها را تمیز می کنم و جایشان دوستت دارم می گذارم. خانه را جارو می کنم و دوستت دارم هایم را می پاشم روی فرش های تمیز. به غذای در حال پخت ِروی گاز سر می زنم و چاشنی دوستت دارم اش را اندازه می کنم. جوراب هایت را بر میدارم و با دوستت دارم هایم کوک می زنم. دمنوش دوستت دارم را دم می گذارم تا بیایی. می آیی و دوستت دارم هایم را می نوشی و شام نخورده، از خستگی خوابت می برد. دوستت دارم هایم را مثل پتویی رویت می اند
سلام من امروز براتون یک ماشین زمان دارم . گفتم مخترعم البته دارن روش کار می کنن . این یکی زهنی است.الان می خواهیم بریم توی ماشین زمان فکرش را بکن که به 15سال بعد برویم چه اتفاقی می افتاد.من که میشد25سالم بعد مثلا باید الان برم دانشگاه هیچی هم بلد نیستم بدبخت شدم فقط باید دانشگاه رو دور بزنم فرار کنم برم پیش ماشین زمان تا برگردم به15 سال پیش اگر الان برم 15 سال قبل به موقع میرسم به کلاس چهارم که وقتی 10 ساله بودم.
سلام من امروز براتون یک ماشین زمان دارم . گفتم مخترعم البته دارن روش کار می کنن ام این یکی زهنی است.الان می خواهیم بریم توی ماشین زمان فکرش را بکن که به 15سال بعد برویم چه اتفاقی می افتاد.من که میشد25سالم بعد مثلا باید الان برم دانشگاه هیچی هم بلد نیستم بدبخت شدم فقط باید دانشگاه رو دور بزنم فرار کنم برم پیش ماشین زمان تا برگردم به15 سال پیش اگر الان برم 15 سال قبل به موقع میرسم به کلاس چهارم که وقتی 10 ساله بودم.
احساس شادی و خوشحالی دارم. احساس تشکز از جان لایتناهی:) من از زندگیم و از همین الانم راضی ام. بی نهایت خودم رو دوست دارم و به اطرافیانم عشق میورزم.زندگی رو دوست دارم و بی نهایت بهش عشق میورزم.
تمرکز خوبی دارم و راحت از پس درسام بر میام.
در کل همه چی خوبه و من راضی ام.
‌‌ اشتباهاتم را دوست دارم..آن ها همان تصمیماتی هستند که خودم گرفته امو نتیجه اش را هر چه باشد می پذیرماشتباهاتم را گردن کسی نمی اندازممی پذیرم که انسانم و اشتباه می کنمنه فرشته ام و نه شیطانو نه انسان کاملتا زنده ام برای انتخاب راه درست فرصت است..وقتی زمین میخورم ،بلند میشوم خود را می تکانم و ادامه می دهماشتباهاتم را دوست دارم….آنها حباب شیشه ای غرورم را می شکنندهر زمان به اشتباهاتم پی بردم بزرگتر شده ام
اشتباهاتم را دوست دارم…..آنها گران
همره خلوت شب آمده ای باز
در دیده دارم شعر باران
ابر بهاران یاد یاران
یاد رخسار تو خورشید دلم شد
مهمان چشمم رویای تو
در باغ جانم آوای تو
از نگاه تو صبا مژده ها دهد
بر زلال آب چمن بوسه ها زند
مرغ سپیده خوش می سراید
نرم و سبک بال پر بگشاید
مثل نسیمی بر موج آ
مثل پریدن پرواز خواب
همه جا رنگ سحر چهره نموده
آبی و دریا در جان هم
ابر و سپیده پنهان هم
به تماشای تو گل سینه گشوده
در دفتر عشق طرحی دارم
رنگ زمان را شرحی دارم
همره خلوت شب آمده ای باز
در دیده دار
مگه من نمیدونم
خیلی خوب میدونم که این کارام چقدر اشتباه و غلطه
اما کمبود دارم...اره من اعتراف میکنم کمبود دارم
پراز عقدم....
نیاز دارم ....
چقدر عوض شدم....
دارم بد میشم
نه میگم بذار یکبارم من بد بشم ببینم اینای که بد هستن و همه چی دارن منم داشته باشم
خودت منو عوض کردی ...
هیچ کس کاری نکرد..خودت کردی
گمان مکن دل شبها دو چشم تر دارم/**/شبیه شمعم و در سینه ام شرر دارم
تو می‌روی و مرا هم نمی بری آری/**/پس از تو همدم چاهم خودم خبر دارم
تنت سبک شده اما غم تو سنگین است/**/چگونه اینهمه غم را به شانه بردارم
چطور داغ تو را روی سینه بگذارم/**/مگر به وسعت هفت آسمان جگر دارم
سحر نیامده از خانه ام سفر کردی/**/تو فکر میکنی اینجا دگر سحر دارم
چقدر مثل توام من خودت تماشا کن/**/اگرچه خیبری ام دست بر کمر دارم
باز می خواهم از تو بگویم و این تکرار کلمات نیست، عطش عشق هست که می تراود و از درونم می جوشد. نمی دانم، نشمرده ام، نخواهم شمرد. چند بار گفته ام؟ چند بار خواهم گفت؟ که دوستت دارم. بگذار حتی بچه گانه باشد اما بگویم: دوستت دارم. بگذار عادی باشد نه شاعرانه اما بگویم: دوستت دارم. جز خدا چه کسی می داند، بعد از مرگم نگویم؟ دوستت دارم.باران می باربد و من در انتظارم تا اذان بگویند. آنگاه جا نمازم را بر می دارم و به حیاط پشتی می روم و در زیر درخت نارنج با گنجش
خیلی دوستون دارم، خیلی قشنگ میخندید، خیلی دوستون دارم... خیلی خوب آدمای اطرافتونو درک میکنید، اذیت میشم که نمیتونم اونی که میخوایید باشم... من خیلی دوستون دارم ... نمیتونم درست ازتون تعریف کنم فقط میدونم خیلی دوسِتون دارم.
خدا حفظتون کنه و برای من نگهتون داره، آمین:)
ب.د.س.ف.و.د.ح.ز.......
سالام بر خواننده های عزیزِ این پستبعد از احوال پرسی و فیلان و بیسار، یه زحمتی براتون دارم که اگر همراهیم کنید خیلی خوشحالم می‌کنید!من قراره برای جمعه و زنگ نگارش، یه قطعه ی ادبی با موضوع "گذر زمان" یا "زمان" بنویسم. اگر جمله ای، تعبیری، استعاره ای، تشبیهی چیزی برای زمان می‌دونید بگید بهم تا ازش استفاده کنم:)))
یه دوستی دارم اسم وبلاگشو گذاشته "پیدای پنهان". 
یه دوستی دارم هر وقت نیاز دارم، هست. وقت گریه برام شانه می شه. وقت خنده باهام همراه میشه. تو خوشیام اولین تبریکا از اونه. وقت ناراحتی، اولین تسلیت. 
وقتی کاری داشته باشم، دریغ نمی کنه. از خواهر نداشته بهم نزدیک تره. دوستی که هر وقت صفحه ی وبلاگمو باز می کنم با خودم فکر میکنم شاید تنها کسی باشه که اینقدر دقیق متنامو می خونه. باهام همدلی می کنه. منو آروم میکنه. 
دوستی دارم که چندین ساله با همیم. نه بر
کتاب آخرین نامه در بطریشاعر: بنیامین دیلم کتولی

گرفتم عمر را در شیشه ی ساعت نگه دارمتو را در عکس کاش می شد از حرکت نگه دارم!تو میراث هزاران باغ سرسبزی و من بایدگلی همچون تو را در خانه با دقّت نگه دارمزلیخا را بگو فهمیده ام دیگر نمی ارزدکه من این عشق را یک عمر با تهمت نگه دارمتو نیشابور نه، شیراز نه، آن کشوری هستیکه می کوشم تنش را دور از غارت نگه دارمکه می کوشم پس از هر بو*سه ای عطر دهانش راشبیه نامه ای سر بسته در پاکت نگه دارم
 
برای تهیه ی این
خوب باید بگویم که هنوز کتابم را تمام نکردم!
چرا؟
چون وقتم را صرف کارهای بیهوده کردم و اگر بخواهم دقیق تر بگویم مشغول اینستاگرام و فضای مجازی بودم .دارم به این موضوع فکر میکنم که چطور زمان کمتری برای اینستاگرام بگذارم در حالی که هر روز بیشتر از روز قبل به آن وابسته میشوم .چند راهکار ساده دارم که تصمیم دارم آنها را عملی کنم ,مثلا چند روز پیش که سرم بشدت شلوغ بود حتی وقت نکردم روی دکمه اتصال اینترنت کلیک کنم.
و تا دو روز بعد فقط در حدی که گروه کلاس
هوالرئوف الرحیم
برام جالبه.
این دومین هفته ست که بدون نیت قبلی، در زمان حادثه، دارم آرامش قبل از طوفن رو گوش می دم و زار می زنم و یهو حواسم به ساعت جمع میشه و باز هنوز برای فاتحه خوندن دو به شک هستم.
اون دست. اون دست بخاطرم میاد و ... مجاب میشم به خوندن فاتحه و صلوات.
فردا هم که انشاالله بریم ببینیم حضرت آقا چی می فرمایند.
اصلا زن زندگی نیستم و نتونستم اون طور که قبل بودم بشم. دستم به آشپزی نمیره و یه خط درمیون و دست به عصا فقط دارم پیش می رم.
باورم ن
به عقل جمعیت با سواد شک دارم 
به عشق،  هرچه که داد و نداد شک دارم 
به آسمان و زمینِ منِ هوایی تو 
به عمر آدمِ رفته به باد شک دارم 
به تو که داعیه ی فهم بیشتر داری 
به خود به آینه خیلی زیاد شک دارم 
به انتزاع و تخیل به پیچش ذهنی 
به کلِ فلسفه ی اعتماد شک دارم 
چقدر جای تو خالیست در تمام تنم
چقدر من به همین اعتیاد شک دارم 
 شکسته اند پر هرکه اهل پرواز است 
سکوت کن که به هر انتقاد شک دارم 
بهشت را به بهانه نمی دهند و تویی 
اگر بهانه به روز معاد شک دار
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید
بخواند از نگاه من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
به برگ گل نوشتم من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم ای مه تاب
سر راهت به کوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید
یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو ر
ساعت ۱۲ س و تازه از خواب بیدار شدم. 
بین خواب و بیداری به این فکر میکردم که همیشه از این مینالیدم که وقت ندارم و کلی کار دارم
اما الان که وقت دارم، فقط دارم تلف میکنم وقتمو... ، با خواب و فیلم و ... 
وقتشه دست به کار شم و کارو ادامه بدم. 
با وسط کار ول کردن، نتیجه مثبتی به دست نمیاد...
خدافظ....
متنفرم از بی نتی!
همین الان فیلم جوکرو دیدم و‌ دوست دارم برم نقدهاشو بخونم دوست دارم برم تو اینستا انقدر توی هشتگ جوکر غرق بشم که بمیرم دوست دارم‌ انقدر برم‌ توی اینستاگرام نظرات زیر پست های جوکرو بخونم که مغزم بپاچه روی گوشی.
دوست دارم بتونم برم خود فیلمو دانلود کنم و هزاردفعه ببینمش نه فقط یبار با برنامه ی لنز رو صفحه ی کوچیک موبایل!دوست دارم برم تو سینما جوکرو ببینم.دوست دارم برم هزار تا فیلم دیگه از خواکین فینکس دانلود کنم ببینم دوست دا
تا ظهر تقریبا میتونم بگم خعلی زیاد استرس نداشتم. ولی الان خعلی زیاد استرس دارم.
حس میکنم کلی چیزو یادم رفته و نیاز دارم همه چیزو دوباره بخونم ولی زمان کافی برای انجام این کارو ندارم. وارد مرحله استرس فلج کننده دارم میشم ک با اینکه میدونم نیاز دارم ک چی کار کنم اما هیچ کاری نمیکنم:))
مثل چند هفته پیش احساس اینکه خعلی چیزا تحت کنترلم هست رو ندارم.
ولی از جهتی خعلی خوشحالم ک این یکسال هم تموم شد. یازدهمی هارو ک تو کتابخونه میبینم ک کتاب های نو شون ر
 گاهی وقت ها از خیلی ها میتونی راحت دل بکنی ، دلتنگشون نشی .ولی بعضی ها تو دلت میمونن و هر کاری کنی فراموش نمیشن .
مثل ...خیلی باهات حرف دارمبه اندازه این سه سالبه اندازه همه این دوری هااما توی دو جمله همه این حرف ها خلاصه میشه:-دوستت دارم-خیلی دلم برات تنگ شده
ساعت هشت بیخیال حال دلم
 همینجوری ک وایسادی...یهو چشاتو ببندم..
بگم
دوست دارم
دوست دارم
دوست دارم
با تموم بی قراریام دوست دارم
با تموم نفسام دوست دارم
با تموم من دوست دارم
دستمو بردارم از رو چشمات
بوسشون کنم
آروم زل بزنم بهت بگم
دارمت.......
به نام خدای مهدی عج

روزی یکی از طلاب مدرسه رفاه (محل اقامت حضرت امام در روزهای قبل پیروزی) به امام عرض میکند ؛ شما چرا در بین صحبتهایتان از امام زمان عج کمتر اسم میبرید؟امام بمحض شنیدن این سخن در جا ایستادند و فرمودند:چه میگوی؟ مگر شما نمیدانید ما آنچه داریم از امام زمان عج است ؛ آنچه من دارم از امام زمان عج است ؛ آنچه از انقلاب داریم (انجام میدهیم) از امام زمان عج است...
برگرفته از کتاب حرفی از هزاران ص 40 و 41(مجموعه پرسش هایی از امام خمینی)
.
عشقش داشت میخندید بهش بلند بلند قهقه میزد 
مرد از جاش بلند شد اروم گف بسه!
زن ادامه داد بلندتر و بیشتر خندید مرد سمتش اومد و فریاد زد ایوی بسه! 
مرد گلوی زنش فشرد گریه کرد و فریاد زد بسه! 
اونقدر فشار داد که از بی جان تو بغل مرد افتاد.
گریه‌ی مرد شدت گرفت سر زن توی سینه اش فشرد و محکم بغلش کرد و بین هق هق های مردانش مدام میگف "دوست دارم" ...."دوست دارم"..."دوست دارم"
هوالرئوف الرحیم
برام جالبه.
این دومین هفته ست که بدون نیت قبلی، در زمان حادثه، دارم "آرامش قبل از طوفان" رو گوش می دم و زار می زنم و یهو حواسم به ساعت جمع میشه. ساعت و دقیقه ی واقعه. و باز هنوز برای فاتحه خوندن دو به شک هستم.
اون دست. اون دست بخاطرم میاد و ... مجاب میشم به خوندن فاتحه و صلوات.
فردا هم که انشاالله بریم ببینیم حضرت آقا چی می فرمایند.
اصلا زن زندگی نیستم و نتونستم اون طور که قبل بودم بشم. دستم به آشپزی نمیره و یه خط درمیون و دست به عصا فق
من الان از شمال کشور دارم برات پست میذارم. بالاخره رسیدیم رشت! خب باز وضعیت جاده نسبت به چیزی که شنیده بودیم بهتر بود نزدیکهای رشت بود که برف نشسته بودو همه کناره های خیابونها پر برف هست. اول ساندویچ مامان پز خوردیم چون حسابی گشنه بودیم الان هم من دارم وسایلمو جا به جا میکنمو اماده میشم برای شروع کردنو درس خوندن. نمیتونی تصور کنی که چقدر خوشحالم به خاطر اینجا بودن و فرصتی که دوباره در اختیارم قرار گرفته تا بتونم کار کنم. واسه همین میخوام تا ش
دانشجویان گرامی متن زیر را در یک فایل word کپی پیست کرده و جاهای خالی ان را نیز با توجه به مشخصات خود کامل کرده سپس ان را پیرینت گرفته و در جلسات اول به اینجانب در کلاس مربوطه ارائه دهید و یا میتوانید بصورت دستنویس نیز ان را تهیه کنید در صورت عدم ارائه ان، درس حذف خواهد شد.
اینجانب .................... دانشجوی رشته ..................... در نیمسال دوم 97-98 درس ..............را انتخاب کرده که 
الف) به فشردگی امتحانات و وجود چند درس سخت در نزدیکی روز امتحان ............. اشراف دارم
دانشجویان گرامی متن زیر را در یک فایل word کپی پیست کرده و جاهای خالی ان را نیز با توجه به مشخصات خود کامل کرده سپس ان را پیرینت گرفته و در جلسات اول به اینجانب در کلاس مربوطه ارائه دهید و یا میتوانید بصورت دستنویس نیز ان را تهیه کنید در صورت عدم ارائه ان، درس حذف خواهد شد.
 
اینجانب .................... دانشجوی رشته ..................... در نیمسال اول 99-98 درس ..............را انتخاب کرده که 
الف) به فشردگی امتحانات و وجود چند درس سخت در نزدیکی روز امتحان ............. اشراف دا
تو زندگیتون هر کاری دوست دارید بکنید اما نذارید که انرژیتون فقط از یه طریق تامین بشه. شارژرتون رو فقط به مادر، پدر، خواهر، برادر، رفیق یا عشقتون وصل نکنید. منبع انرژیتون رو از خرید کردن و نقاشی و عکاسی و درس خوندن و کوفت و زهر و مار پر نکنید... دارم عذابشو میکشم که اینا رو بهتون میگم.
این روزا که نه فرصت کافی برای عکاسی و کتاب خوندن دارم. نه زمان کافی برای درس خوندن. تا چشم به هم میزنم پولام خرج شدن و کسایی که ازشون انرژی میگیرم خودشون نیازمند ان
دیگر از باریدن خبری نیست. دیگر از خندیدن اثری نیست زیرا دیگر دوست داشتن در کلبه دلم اقامت نمی کند! مثل همیشه کلمه معروف را بازگو می کنم: پشیمانم...
اما بی تاثیر هست زمانی که ابرها دیگر از این آسمان گذشته اند و از انسانیت به دور است باد را دشنام بگویم!
دوست دارم عصبانی نشوم و دوست دارم بی اختیار گریه کنم. 
 دوست دارم در مقابل آینه به ایستم و رخ در رخ چهره رو به رو بگویم: دوستت دارم...
دوست داشتن چرا اینقد زیبایی؟ 
دوستم داری، دوست داشتن؟
 چه کسیست ک
حواسم به هیچی نیست. امروز بعد نود و بوقی رفتم آرایشگاه خانمه بهم گفت آبروی راستت داره خالی میشه از تو حواست هست بهش. گفتم نه اصلا. گفت حالا بهش فکر نکن فقط تقویتش کن. از اون ور گوشیم نوتیف میده menorrhagia ات دو هفته است که عقب افتاده داری چه غلطی میکنی؟! هوووف دارم تو اوج جوونی پرپر میشم که! تازه هنوز به نصف اون چیزهایی که میخواستم هم نرسیدم روزها استرس دارم و شب ها خواب های اضطراب آور میبینم نتیجتا نه شب آرامش دارم نه روز و نتیجه اش میشه این 
دارم می‌میرم. این زندگی چقدر سخته. هر جاشو رد می‌کنیم تموم نمیشه بعدی میاد. این دو ماه کلی بلای اشک آور سرم اومد که بازشون نمی‌کنم. الان مامانم ازم متنفره و کسی که دوستش دارم باهام قهر کرده (وقتی یک چیزی که راست بود رو بهش گفتم). تو زندگیم موندم. نمیدونم اینکه اپلای نکنم بر خلاف تقریبا همه بیچاره‌م میکنه یا نه. امتحان زبانامو که عطا کردم. اوضاع سلامتیمم جالب نیست.
هوا بارونی شد و من دیگه تموم شدم. فقط دوست دارم ساعت‌ها گریه کنم
دلم گرفته که چرا این قدر بد بختم نه شغل خوبی دارم که امید داشته باشم در آینده پولدار میشم نه هوش و استعدادی دارم که به اون هم امید داشته باشه نه هیچی چیز دیگه ای...
نمی دونم چرا دارم زندگی میکنم چرا به چه امیدی این زندگی بیهوده هنوز ادامه داره
هر روز این سوال میاد تو ذهنم که تو چه فایده ای داری و به این فکر میکنم که خدا ازم بپرسه که الکی زندگی کردی و هیچ فایده ای برای هیچ چیز و هیچ کس نداشتی و الکی از نعمت های من (آب و غذا و هوا و...)استفاده کردی و بگ
من گمشده‌ای دارم، درون خود، بیرون خود، در پهنای این جهان، من گمشده‌ای دارم که می‌جویم و نمی‌یابمش.
در میان جناق سینه‌ام و در میان دشت‌ها کوه‌ها کسی یا چیزی را می‌جویم. کسی یا چیزی که نیست.
درد بریدگی انگشتم را فشار می‌دهم آسوده‌تر از درد گمشدگی‌ست، لحظه‌ای آرام می‌یابم. دردش خسته‌ام می‌کند، دست می‌کشم و باز از نو آغاز می‌شود.... من گمشده‌ای دارم.... کجا بیابمت... در عرصه‌ی جهان خاکی و افلاکی هیچ چیز اغنایم نمی‌کند و من بدنبال آن یگان
دیگه حوصله ی هیچی رو ندارم .دوس دارم مامان بابام زودتر جدا شن.و دنیا به آسایش برسه.دوس دارم زودتر درسم تموم شه و من بتونم احساس آزادی کنم . دوس دارم یکی رو داشته باشم که حوصله ی منُ داشته باشه . فقط یکی.فقط همون یدونه رو میخوام. دوس دارم به کامک بگم یه نازپروده ی لوسِ گریه اوی آب دماغیه و مادرش گند زده با تربیتش.و بهش بگم ازین ضعیف بودنش متنفرم. و اونم بدش بیاد و ناراحت شه و بیشتر به قول خودش احساس خشم و نفرت کنه .
دیشب خواب پدربزرگم رو دیدم بهم گفت وسایلت رو جمع کن میام میبرمت 
ینی دارم میمیرم؟؟؟؟ :/
جمعه کنکور دارم بعد امروز سرما خوردم در صورتی که یکساله سرما نخوردم آخه الان وقت سرما خوردن بود (حالم بده سر درد گرفتم نمیتونم بخونم) :/
دعا کنید کنکورمو خوب بدم
الان دارم کتاب "خاطرات سفیر" دکتر نیلوفر شادمهری رو دارم میخونم ...
معرکه است 
قشنگه
دوست داشتنیه
عالیه
...
یه گوشه ی کتاب نوشتم دوستت دارم نیلوفر خانم!
کاااااااش یه رفیق نزدیک و در دسترس اینطوری داشتم !!!!!!
...
کتاب رو یک سال و نیم پیش خریدم اما نمیدونم چرا نخوندم (یعنی میدونم چرا ولی چراش خیلی قابل قبول و محکمه پسند نیست! )
شما هم بخونیدش تا تا بعد درباره اش بنویسم !
چهار پنج روز دیگه میرم مرخصی...
نقشه های بزرگی دارم که باید روشون کار کنم.
این روزها همش به خودم میگم ۲۷ سال از روز تولدم میگذره و شاید نیاز به تولد دوباره دارم(دقیقا ۱۴ آبان ۲۶ سالگیم تموم میشه)
قبول دارم فصل بعضی کارها که گذشت ، سختی های انجام اون کار ۱۰۰ برابر میشه.اما من مررررد روزهای سخت هستم :)
نمیدونم چرا ، ولی امروز حس خیلی خوبی دارم.فقط از روزی ۱۳ ساعت کار کردن توی گرمای عسلویه خسته شدم.
خسته...
اما...
پیش به سوی آسمان...
پیوسته...
چهار پنج روز دیگه میرم مرخصی...
نقشه های بزرگی دارم که باید روشون کار کنم.
این روزها همش به خودم میگم ۲۷ سال از روز تولدم میگذره و شاید نیاز به تولد دوباره دارم(دقیقا ۱۴ آبان ۲۶ سالگیم تموم میشه)
قبول دارم فصل بعضی کارها که گذشت ، سختی های انجام اون کار ۱۰۰ برابر سخت تر میشه.اما من مررررد روزهای سخت هستم :)
نمیدونم چرا ، ولی امروز حس خیلی خوبی دارم.فقط از روزی ۱۳ ساعت کار کردن توی گرمای عسلویه خسته شدم.
خسته...
اما...
پیش به سوی آسمان...
پیوسته...
دو ماه مانده به کنکور دکتری و من همچنان بی‌خیالی طی می‌کنم و درعین حال توقع دارم آی‌پی‌ام قبول شوم. راستش حال و حوصله ندارم احساس می‌کنم با اینقدر خواندن کاری از پیش نمی‌برم پس چرا وقت بگذارم. اما واقعیت این است که حاوی بهتر از هیچی. 
در مورد روابط کمی دارم به رابطه روی می‌آورم. کمی از عزلت دربیایند.
راستش قصد دارم از ایران برویم. باید ابتدا زبانم را تقویت کنم که بدرد کنکور دکتری هم می‌خورد و بعد بدنبال رفتن باشم.
چاقی کلافه ام کرده باید ف
نمیدونم به تاریخ علاقه دارید یا نه ولی من خیلی علاقه دارم خصوصا تاریخ زمان انسانهای اولیه و اختراعاتشون مثل اختراع آتش چرخ و...
مثل کوچ کردناشون . اطلاعات تاریخی رو خیلی دوست دارم .
 
مثلا شما میدونید کلمه پ د ر س گ از کجا اومده؟ از قومی به نام سکاها که بایه قوم دیگه دشمنی داشتن که اون قوم میگفتن بریم پدر سکاها رو
دربیاریم واین مونده تا امروز که تبدیل شده به این کلمه قبیح .
عذر خواهی میکنم که گفتم این کلمه رو .
یه نسیم خنکی از پنجره میاد و می‌خوره بهم و حس می‌کنم هنوز صبحه. حس می‌کنم هنوز یه عالمه زمان دارم. حس می‌کنم یه پنج‌شنبه‌ی معمولی بعد یه هفته‌ی شلوغه که وقت دارم به کارهام برسم. پشت میزم نشستم و پاهام رو بغل کردم و به سوال تمرین فکر می‌کنم. آهنگ‌هایی که قدیم‌ترها بارها و بارها گوششون می‌دادم رو گوش می‌دم. آرامش عجیبی دارم. این جوری نیست که حالم خوب یا بد باشه؛ ولی انگار حالم رو هر جوری که هست پذیرفته باشم و باهاش دوست شده باشم. انگار با
راستش یه جورایی حس بدی دارم برای فردا
میدونی از یه طرف مجبوری خدمت سربازی رو تموم کنی، تا تازه بتونی توی اجتماع از صفر شروع کنی!!
ولی  هر بار موقع رفتن. شبش خوابم نمیبره. نه از ترس جزیره! از جوّی که اونجاس هم ترس نیست! تنها چیزی که ازش ترس دارم فقط یه چیزه!
شخصیت امین توی جزیره! از خودم میترسم. 
تا حالا از خودت ترسیدی؟
سلام...
الان که دارم می نویسم ساعت ۲:۴۳ دقیقه شبه....
و فقط دارم فحش می دم به این صفحه گوشی که چرا انقدر نورش زیاده و کم تر از این نمی شه ... دارم کور می شم...
از اینا که بگذریم...
 
می دونم شاید برای بعضیا مسخره به نظر برسه...می نویسم ، شاید کمی خالی شدم ...
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیمخودم را دوست دارم!همه جا همراهم بوده؛ همه جا☺️یکبار نگفت حاضر نیستم با تو بیایمآمد و هیچ نگفتحرف نزدگفتم و او شنیدرنجش دادم و تحمل کرد.خودم را سخت دوست دارم!خودم را آنقدر دوست دارم که میخواهم برای حال خوبش تلاش کنم...خودم را آنقدر دوست دارم که میخواهم فقط برای او زندگی کنم...هرچندهراز گاهی دلم را میشکند اما باز هم دوستش دارم و میبخشمش تا بایستد و اشتباهش را جبران کند☺️خودم را آتقدر دوست دارم که هرروز در آغوشش میگیرمش..
احساس عجیبی دارماحساس عجیبی داره چشمای تواحساس عجیبیتویه احساس عجیبی که برامیه احساس عجیبی دارم انگارتو یه احساس عجیبی امیدچه احساس عجیبی بابک جهانبخشچه احساس عجیبیه میبندی موهاتوتویه احساس عجیبییه احساس عجیبی دارم امشب
زمان که میگذره و بالاخره به روزی که ازش می ترسم میرسم و باهاش مواجه میشم پس چرا نباید از زمانی که الان دارم استفاده کنم شاید خیلی چیزا تغییر کرد.
از مریضی که دارم متنفرم باعث شده به خیلی از کارایی که دلم میخواد نرسم نتونم انجامشون بدم باعث شده که نتونم به خیلی از ارزوهام برسم دلم میخواد خودمو بکشم ولی از طرفی هم دلم نمیخواد که بمیرم و میترسم ولی خسته شدم از وضعیتی که دارم!فکر میکنم نباید اصلا متولد میشدم اگه میشد همون موقع که قرار بود سقط بشم
چرا نمیتونیم از حداکثر توانمون بهره ببریم؟!چرا نمیتونیم نهایت تلاشمون رو کنیم؟!
همیشه زمان هایی رو داشتیم که با خودمون بگیم؛بایدبیشتر تلاش میکردم.باید بیشتر سعیمو میکردم.میتونستم بیشتر تلاش کنم.باید وقت بیشتری روش میگذاشتم‌.
حالا من دقیقا در نقطه ی قبل از این جملات قرار دارم.با وجود اینکه میدونم که ممکنه در آینده همچین جملاتی رو استفاده کنم،چرا باز هم طبق همون روال قبلی دارم پیش میرم؟!چطور میتونم واقعا با آگاهی نهایت تلاشم رو بکنم؟
دارم
صد لشکر به فرمان دارم اما حبس و پاگیرت شدممیخکوب محکم به دیوار و به زنجیرت شدم
بی وفا این بی وفایی تا کجا مستمر است؟
آن زمان گفتی برو چندی است دلگیرت شدم
بگذر ای روز بدون یار و عشق
خود به چشم خود نبینی من که دل سیرت شدم؟
باز آی هر شب تو ای رویایی عشق
بنگر این رویازده بی شک که تعبیرت شدم
مردمان گویند که عمر بر حسب قسمت گذرد
هر زمان فکرت که کردم بی درنگ ترسان ز تقدیرت شدم
آنچنان آرامش جانی که هر شب قبل خواب
آن قدر فکرت کنم گویی که درگیرت شدم
من که با
      ♥♥  زندگی را از عشق تو دارم عشق تو را از قلبم و قلبم  را به خاطر اینکه خانه ی توست دوست  دارم♡♡
       من عشق تو را تجربه کردم محبت را در قلب تو یافتم و امید به زندگی را از تو آموختم...
    چون دوستت  دارم  جانم را هم برایت می دهم 
  حاضرم  دنیا را بدهم تنها قدری نگاهت کنم ...
   به خاطر تو داد بزنم به خاطرت دروغ بگویم از همه بگذزم حتی از زندگی و  خانواده...
    انقدر دوستت دارم که حاضرم دنیا بد باشد ولی تو لحظه ای بد نباشی ...
     حاضرم بگذرم از د
یک. اینکه خودخواهمو قبول دارم. لجباز رو هم خب، آره ولی زیاد طول نمیکشه که از بین میره. راستش دلم میخواست اینجاننویسم. یعنی میخواستم یه جایی بنویسم که کسی نباشه و نخونه. این از لج بازی میاد ولی الان که اینجا دارم مینویسم گواه بر اینه که اونقدرم لجباز نیستم. دو. الان که اینجا نشستم و دارم مینویس دمای تهران ۴۰ درجه ست و من بدون کولر پشت لپ تاپ دارم هم زمان با عرق ریختن تایپ میکنم. با گرمای به این شدیدی چجوری میشه کار کرد؟ مانتو تیشرت و روسری هم تاث
حواست هست؟ تمام راهها رو دارم خودم تنها میرم‌
خودم تنها دارم بزرگ میشم.
جاهایی که میتونستیم با هم پیش بریم رو خودم تنها دارم تجربه می‌کنم.
مگه نه اینکه گفتن زن و مرد در کنار هم تکمیل میشن؟
پس چرا من تنها دارم تکمیل میشم.
همیشه از خدا خواستم بهترین باشم تا بعدا به مشکل نخورم.
ولی نه اینکه من کوله باری از تجربه بشم و بعدا تو بیای.
امروز اول تیر هست و دوباره دارم رژیمم رو شروع می کنم.وزنم امروز صبح 79.2 بود.
تا آخر هفته باید برسونمش به 78.6
فعلا که دارم سعی می کنم
البته به موازاتش خیلی جدی دارم سعی می کنم روزی حداقل 8 لیوان آب رو بخورم
باید برنامه غذای هم ردیف کنم
البته اگه این خنجری بذاره و هی برام چیزای بدبد نخره....
وابستگی
دلبستگی
وارستگی / بلوغ احساسی /آغاز خود عشق ورزی / کنده شدن از موانع 
تلنگرهای زیادی در این چند سال خوردم . از کسانی که بینهایت دوست شون داشتم و دارم .
 
حالا دارم فکر میکنم .
اولی گذشت . سخت گذشت اما گذشت . سپردم اش به زمان .
دومی گذشت .اونم سخت بود و شوکه آور . سپردم اش به زمان .
و این آخری که سخت ترین هست هم خواهد گذشت ...
رنج آدم را پخته میکنه . بخصوص وقتی دلش میشکنه و میشکنه و میشکنه . 
حالا با خودم میگم عجب احمقی بودم که اجازه دادم آدم ها با د
‍ من دلم را که می تپد با تو
گرچه گمراه دوست می‌دارم
با تو معدود خنده هایم را
گرچه کوتاه دوست می‌دارم
چشم خود را که دیده بود تو را
دست خود را که چیده بود تو را
پای خود را که مدتی شده بود
با تو همراه، دوست می‌دارم
هر کسی را که دارد از تو نشان
همه را فارغ از زمان و مکان
مثل عکس عروسی ات که در آن
شده ای ماه، دوست می‌دارم
غصه را در پی رمیدن تو
گریه را در پس ندیدن تو
لحظه ای را که بعد دیدن تو
می کشم آه...دوست می‌دارم
یادم آمد...غزل که می گفتم
دوست می‌داشت
تو این پست میخوام به نکات مثبت خودم بپردازممن آدم طنازی هستم و به شدت بقیه رو میخندونمهوش ریاضی بسیار خوبی دارمذهن تحلیل گر فوق العاده ای دارم و علاقه زیادی به تحلیل کردن و پیش بینی دارم و انسان آمار گرایی هم هستم و توجه خاصی به آمار و اعداد دارماینا رو نوشتم چون همیشه نقاط منفیم رو بهتر از نقاط مثبتم بیان میکردم ولی این بار خواستم سنت شکنی کنم
پرورش عضلات دلتوئید با دارم چارلز
 
در بدنسازی حرفه‌ای، برای داشتن پشتکار از کسی قدردانی نمی‌کنند. ولی اگر چنین رسمی وجود داشت کمتر کسی به اندازه دارم چارلز لایق آن بود.در واقع در سال‌های اخیر دارم چارلز بسیار آماده است و در اغلب رقابت‌ها اختلاف امتیاز او با رقبای پس از خودش زیاد است. علاوه بر اینکه در اغلب رقابت‌ها نسبت به رقابت قبلی پیشرفت بیشتری را از نظر حجم و کیفیت به نمایش می‌گذارد.
ادامه مطلب
دارم راه می‌روم... به خودم می‌آیم و می‌بینم دارم با خودم حرف میزنم. اطرافم را اندکی نگاه میکنم که آیا کسی مرا دیده یا نه... موبایلم را از جیبم در می‌آورم. تظاهر میکنم به اینکه دارم ویس می‌گیرم، و به حرف زدن با خودم ادامه می‌دهم.
دارم درس میخوانم... به خودم می‌آیم و میبینم که چندین دقیقه است که دارم یک مکالمه ی خیالی با استادم درمورد برنامه ام میکنم. به اطرافم نگاه میکنم که کسی به من توجه میکند یا نه... تظاهر میکنم به اینکه دارم‌ کتاب جلویم را حف
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوب رویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب‌رو است او، از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقت آ
ساعت ۱۱ صبح از خواب بیدار شدم.تا الان فقط یک نخ سیگار کشیدم.
چای را دو ماه است ترک‌ کرده ام.
دارم تمرین غذا نخوردن میکنم.
هرروز برنامه همین است تا زمانی که دیگر‌ واقعا نتوانم.
مقداری میخورم که زنده بمانم و دوباره ادامه
این حال را دوست دارم
دارم کتاب «گرسنه» از کنوت هامسون را میخوانم
او هم مردی بود که سراسر «اسلو» را پیاده قدم میزد
به وقت ۱۴:۵۳
مسخره ترین چیز در مورد علوم پایه اینه که منی که توی شهر خودمون یکی از دانشگاهای برتر!هست باید بکوبم برم حتما شهر دانشجوییمیه عالمه راه هم کلی زمانگیره و هم به شدت خسته کننده که تا چند روز بدن درد دارم براشهواپیما رو هم چک کردم و بلیطاش جوری گرونه حتی فکرشم نمیکنم.اخه بی وجدان ۵۹۰ تومن بدم واسه یه رفتن؟انصافه؟حالا خودم کم استرس و کمبود زمان دارم درگیری جمع کردن وسایلمم هست.تازه خوابگاه خودمونو بهمون نمیدن و باید بریم یه جای دیگهکه البته من م
بوسه ها را خاویاری کن بکش آتش مرا
آتشینی،روی دست تو دگر مشروب نیست
در نبودت حال من بد هست بدتر میشود
تو که باشی در مدار زندگی آشوب نیست
دیده در راه تو دارم نیست از رویت خبر
صبر و طاقت نیست دیگر دوره ی ایّوب نیست
گوشه ی باغ است و یاران نیز دورم کرده اند
با نبودت حوصله تنگ و زمان مطلوب نیست
با دو گیلاس از تو حالم میشود افسانه ای
جای حاشا نیست وقتی حال انسان خوب نیست
دوستت دارم و تنها با تو راضی میشوم
عاشقان را ترس از شلّاق و از سرکوب نیست
دوس دارم با یکی حرف بزنم...
نمی‌دونم درباره چی!... فقط دوس دارم حرف بزنم...
شاید یه دلیلش اینه که کلا ما ایرانیا دوس داریم درباره هرچیزی اظهار فضل کنیم!
یعنی یه نفر یه چیزی بگه، بعد ما درباره‌ش نظر بدیم... بریم توی فاز سخنرانی...
واقعا الان نیاز دارم! خیلی وقته موندم توی خونه و نتونستم دوستان رو مستفیض کنم!
هرچی زمان بیشتر که میگذره حس اینکه نمیتونم تو چیزهایی که دلم میخواد،
به چیزهایی ک علاقه و شوق و ذوقش رو دارم برسم...
برای جواب کنکور باتوجه به رشته ام که معدلیه باید صبرکنم تا شهریور و اخرمهرماه
و هنوزم خونه نشینم و نمیدونم چه کنم..از فرط بیحالی و خستگی و آدمای مزخرف 
دور و اطرافم که با کوچیک ترین حرکتشون،حرفشون،و نزدیک شدنشون به آدم های دوستداشتنیم
کم کم دارم دیوونه میشم...
دلم میخواد هربار که میام و به وبلاگم سرمیزنم یک پست توپ و خوب بنویسم..
خب میبینی که ساعت چهاره و منم بیدار شدم. امروز قطعا حتما میرم عکاسی. تا چهار عصر وقت دارم کارو ریلکس انجام بدم کتابمو بخونم زبانمو جلو ببرم. درسته هنوز یه خورده گرفتم اما راه میفتم. البته بعد عکاسیم زمان دارم. امشب خونه بابابزرگمم مراسم. اما من نمیرم. مهام البته. پس تو خونه تنهاییم. البته این چند وقت که کلا تنهاییم :/ خب میشه هم ازش استفاده کرد. بیخیال بهتره برم. ببین امروزو چه میکنم. کاش خوب باشم. 
مداد رنگی های هفته: کودکانمان را با آقای مهربانی آشناتر کنیم.
بریده کتاب:
روزهای پنج شنبه من زرد است، درست مثل گل های نرگسی که توی باغچه حیاط مادرجان است.همیشه روز پنج شنبه که می شود، من و مامان و بابا می رویم خانه ی مادرجان. من خانه ی مادرجان را خیلی دوست دارم، چون آنجا می توانم هرچقدر دوست دارم بازی کنم و بدوم. همیشه وقتی گل های نرگس باغچه ی مادرجان را می بینم، یاد امام زمان علیه السلام و مادر مهربانشان می افتم.مادرجان می گوید: ((اسم مادر امام
سلام و عرض ادب!من مصطفی میزانی هستم. مهندس برق گرایش قدرت از دانشگاه سمنان.
در دوران تحصیل و البته پسا تحصیلم دغدغه‌هایی داشتم و دارم که دوست دارم بهشون بپردازم...
خیلی از دانشجوهای دور و اطراف من و صد البته خود بنده نیازهایی داشتم در زمان تحصیل که فکر می‌کنم به هیچ وجه برآورده نشد! و دلم نمی‌خواد عبث و ابتر باقی‌ بمونه. ایشالا که مسیر درستش رو طی کنه به جای خوب هم برسه.
ممنون می‌شم از دوستان عزیزی که دنبال می‌کنن بنده رو، در صورتی که کمکی از
گاهی بیان عشق و علاقه تنها با گفتن یک جمله می تواند گرمای عشق را در دل هر عاشقی شعله ور کند ،اس ام اس های جدید و جملات زیبا از دوست داشتن در پیام کوتاه برای عشقتان در این بخش از سرگرمی اس ام اس لیس گپ در اختیارتان گذاشته ایم.

دوستت دارم که این ها را می نویسم دوستت دارم که کلمه ها را درک می کنم
دوستت دارم چون خودت هستی
دوستت دارم چرا که جهان را دوست دارم چرا که عاشق آدم ها شده ام ..
***********************
نمی دانم چه حسی هست این عاشقی ؟
وقتی می نشینم، وقتی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بوبک جایی برای نوشتن ایده‌ها، افکار و دیدگاه‌هاﯼ من